پنجشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۰۹ ب.ظ
رسوایی چندم!؟
خلاصه داستان رسوایی ۱
افسانه دختری زیبارو و فقیر جنوب شهری است که علاقه مند به حضور در جامعه با ظاهری متفاوت و جلب توجه مردان می باشد. خانواده وی از طرف آقاشریف که طلبکار و صاحبخانه ایشان است، تحت فشار هستند. آقاشریف که مردی میانسال و مجرد (به دلیل فوت همسر) است، علاقه مند به ازدواج با افسانه است و این مهم را شرط برداشتن فشارهای مالی از جانب خود به افسانه و خانواده وی عنوان کرده است. افسانه نیز تصمیم می گیرد برای کمک به خانواده خود، به آقا شریف نزدیک شود تا بتواند امتیازهایی از وی بگیرد. اما در یکی از دیدارهای خصوصی که بین وی و آقا شریف در دفتر کار آقا شریف انجام می شود ...
داستان افسانه و آقا شریف و حاج آقای مومن و انقلابی، داستان جامعه امروزی ماست. آقا شریف ها جا مانده از دوران ساواک و شاید همکار ساواک های رنگ عوض کرده ای که در دفاتر و بیوت بزرگانی امروز حضور دارند و به موقع ماموریت ضدانقلابی خود را عملی می سازند. جامعه ما آبستن رسوایی هایی است که به سادگی ساخته می شوند و با کمی نیرنگ و آبمایه ریا پرداخته می گردد تا آماده بهره برداری گردد!
همان تهمت ها و افتراهایی که براحتی ساخته می شوند تا لشگری را بخوابانند! تعجب آدم از حافظه تاریخی جامعه است در جایی که قانونگذار از آن غافل نشده و همکاران ساواک و رژیم منحوس پهلوی و اعضای فعال حزب رستاخیز و ... را از حضور مؤثر در جامعه باز داشته است ولی چرا بعضی از بیوت از این قوانین مستثنی هستند و چنین افرادی را به صرف مصرف مالی و لجستیکی پذیرا هستند و امور خود را به این افراد می سپارند؟
راستی تا کی باید تحمل کرد و صبر نمود؟ آیا منتظر معجزه ای هستید؟ و یا می خواهید آنقدر مردم را عاصی کنید که به اقدامات خود سرانه بیانجامد؟
برای همیشه با یک اقدام انقلابی خود را از شر این شیاطین رها سازید و با رمی جمره در جای جای مساجد و بیوت عوامل تفرقه و از هم پاشی اجتماعی را برانید تا مردم بتوانند با اتحاد و هماهنگی در اجتماعاتی که شاخص نظام اسلامی هستند حضور به هم رسانند.
افسانه دختری زیبارو و فقیر جنوب شهری است که علاقه مند به حضور در جامعه با ظاهری متفاوت و جلب توجه مردان می باشد. خانواده وی از طرف آقاشریف که طلبکار و صاحبخانه ایشان است، تحت فشار هستند. آقاشریف که مردی میانسال و مجرد (به دلیل فوت همسر) است، علاقه مند به ازدواج با افسانه است و این مهم را شرط برداشتن فشارهای مالی از جانب خود به افسانه و خانواده وی عنوان کرده است. افسانه نیز تصمیم می گیرد برای کمک به خانواده خود، به آقا شریف نزدیک شود تا بتواند امتیازهایی از وی بگیرد. اما در یکی از دیدارهای خصوصی که بین وی و آقا شریف در دفتر کار آقا شریف انجام می شود ...
داستان افسانه و آقا شریف و حاج آقای مومن و انقلابی، داستان جامعه امروزی ماست. آقا شریف ها جا مانده از دوران ساواک و شاید همکار ساواک های رنگ عوض کرده ای که در دفاتر و بیوت بزرگانی امروز حضور دارند و به موقع ماموریت ضدانقلابی خود را عملی می سازند. جامعه ما آبستن رسوایی هایی است که به سادگی ساخته می شوند و با کمی نیرنگ و آبمایه ریا پرداخته می گردد تا آماده بهره برداری گردد!
همان تهمت ها و افتراهایی که براحتی ساخته می شوند تا لشگری را بخوابانند! تعجب آدم از حافظه تاریخی جامعه است در جایی که قانونگذار از آن غافل نشده و همکاران ساواک و رژیم منحوس پهلوی و اعضای فعال حزب رستاخیز و ... را از حضور مؤثر در جامعه باز داشته است ولی چرا بعضی از بیوت از این قوانین مستثنی هستند و چنین افرادی را به صرف مصرف مالی و لجستیکی پذیرا هستند و امور خود را به این افراد می سپارند؟
راستی تا کی باید تحمل کرد و صبر نمود؟ آیا منتظر معجزه ای هستید؟ و یا می خواهید آنقدر مردم را عاصی کنید که به اقدامات خود سرانه بیانجامد؟
برای همیشه با یک اقدام انقلابی خود را از شر این شیاطین رها سازید و با رمی جمره در جای جای مساجد و بیوت عوامل تفرقه و از هم پاشی اجتماعی را برانید تا مردم بتوانند با اتحاد و هماهنگی در اجتماعاتی که شاخص نظام اسلامی هستند حضور به هم رسانند.
