شیپورچی ایران و گفت و شنود کیهان یکشنبه ای - 2
شیپورچی ایران با حافظه یک سیاستمدار: بعضیها به داشتن حافظه خوب و قوی معروفن و بعضیها هم به کم حافظگی. عوامل زیادی در داشتن حافظه خوب یا ضعیف شدن حافظه تاثیر دارن. مثلاً آدم وقتی سنش بالاتر میره، حافظش ضعیف میشه. یا شوک و حوادث تلخ میتونه باعث بشه آدم حافظشو از دست بده. مثلاً سال84 یه شوک شدید به چند تا فعال سیاسی وارد شد و الان بنده خداها نمیدونن چپی هستن یا راستی و حتی نمیدونن سال84 به کی رأی دادن. البته بعضی وقتها هم مصلحت ایجاب میکنه که حافظمون رو از دست بدیم! شیپورچی یه مصاحبه با یه سالمند سیاسی انجام داده:
لطفاً میزان دارایی و ثروت خود را دقیقاً اعلام کنید؟
والله دقیقاً یادم نمیاد. فکر نکنم بیشتر از چند میلیارد باشه و مبلغ ناچیزیه!
شما عضو کدوم حزب و گروه سیاسی هستید؟
والله ما عضو راستهای چپ و چول شده هستیم.
شما یادتون میاد عروسی پسرتون کجا برگزار و چقدر خرجش شد؟
اصلاً یادم نمیاد که پسر دارم یا نه! ولی در یک عروسی باشکوه تو بهترین تالار نیاوران شرکت کردم که بعداً تو سایتها خوندم که عروسی پسرم بود. عجب عروسی باشکوه و پرزرق و برقی بود!
شما میدونید احمدی نژاد تو جلسه خصوصی به مشایی چی گفت؟
آره؛ خودم با همین 2 گوشم (از فاصله 10 کیلومتری دفترکارم تا پاستور) شنیدم که مشایی یواش به احمدی نژاد گفت باید کودتا کنیم.
شما چرا سال 84 به.... رأی دادید؟
من گوشهام سنگینه عزیزان. سن و سالی ازم رفته و متوجه سوالتون نشدم.
نظرتون در مورد احمدی نژاد چیه؟
اگه تمام ظلمهایی که به نظام شد رو فراموش کنم که میکنم؛ تحقیر ما توسط احمدی نژاد و مردم رو اصلاً فراموش نمیکنم!
سال84 دقیقاً به کی رأی دادید؟
والله یادم میاد تا سر صندوق رفتم و رأی دادم ولی بعد از اعلام نتایج کلاً یادم رفت به کی رأی دادم!
گفت و شنود کیهان با تکلیف: گفت: همه نامزدهای ریاست جمهوری اعلام کرده اند که برای نامزدی خود احساس تکلیف کرده اند!
گفتم: چه احساس مسئولیت لطیف و عمیق و مردم دوستانه ای؟!
گفت: همه آنها هم می گویند به نفع هیچکس کنار نخواهند رفت!
گفتم: این هم نشانه اوج فداکاری آنهاست که نمی خواهند و حاضر نیستند وظیفه و تکلیف خود را روی دوش دیگران بگذارند!
گفت: همه آنها هم ادعا می کنند در نظرسنجی ها از بقیه نامزدها جلوتر هستند!
گفتم: این هم نشانه صداقت آنهاست که حاضر نیستند حتی یک کلمه دروغ هم بر زبان خویش جاری کنند!
گفت: مرد حسابی! چرا پرت و پلا می گویی؟! اگر راست می گویند چرا هر جا که پای ریاست در میان است احساس تکلیف می کنند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! در دوران جنگ از شخصی پرسیدند؛ چرا هنوز پایت به جبهه نرسیده، برگشتی؟ و یارو گفت؛ به من گفته بودند مملکت در خطر است ولی وقتی به جبهه رفتم متوجه شدم که جان خودم در خطر است و برگشتم تا به تکلیف واقعی خود که حفظ جان است عمل کرده باشم!